در کسوت دانشجویی

با سلام و تشکر از لطف همه دوستان 

اول از همه بگم که ناپیدا بودم چون توی خوابگاه نت نداریم و نت دانشگاه رو هم هنوز یوزرهامون رو فعال نکردن، من هم بالاخره از چند روز پیش که یکی از بچه ها طرح های همراه اول رو بهم گفت با موبایلم به اینترنت وصل میشم ولی طرح شبانشو گرفتم که اولش یعنی ۲۳ تا حدودهای ۰۰:۳۰ خیلی افتضاحه، حالا منتظرم هم اتاقی ها تشریف بیارن یه فکری برای اینترنت اتاف برداریم. 

بالاخره بعد مدتها در پشت میزهای دانشجویی نشستیم... اما با حسی متفاوت چون این بار خیلی از جاها حرفای استادا منو یاد حرفهای خودم به دانشجوهام میاندازه خیلی جاها مچ استادها برام بازه    

لطفا برید ادامه مطلب:   

 در راه: 

در راه (ابرها در فاصله نزدیکی از سطح کوه بودند): 

در پیاده‌رو کنار یه قبرستون:  

 رود گذرنده از میان شهر:  

 نمای کلاس به سمت شورlبیل:  

 همون نما در هنگام غروب خورشید: 

این هم نمایی از پنجره اتاقمون که در افق آلودگی هوا رو میشه دید:  

و سرانجام گل سرسبد عکس‌ها هم بخشی از دل و روده لپ‌تاپم وقتی دو ماه پیش بازش کرده بودم که بک‌لایت مانیتورش رو عوض کنم: 

 

مطالبی که در بالا بود و بعضی عکسها تشکیل دهنده پستی هستند که یک ماه پیش نوشته شده بود و در آرشیو مونده بود تا کامل بشه... حالا جالب اینه که بعد یک ماه دیشب به سرم زده این پست رو کامل کنم و دقیقا وقتی آخرین عکس رو میخواستم آپلود کنم نتم قطع شد!!! اینه که گذاشتیمش برا الان. 

هم اتاقی ها مدتهاست که اومدن و فکر خاصی هم برای نت نکردیم، من بسته‌های همراه اول رو استفاده میکنم (البته روزانشو) دوتاشون کرد هستند و یکی لر و یکی هم شیرازی و یه جای خالی هم داریم. البته این هم اتاقی‌ها دوتاشون که فقط یک روز هستند و یکیشون هم احتمالا اینجور خواهد شد. فعلا منمو ای کاکو شیرازیمون ایجوری دیگه.  

دانشگاهش از نظر امکانات جزو تعطیل‌ترین دانشگاه‌هاییه که دیدم. و واقعا در زمینه اینترنت که عجیب غریبند و فکر کنم مسئولینش اصلا درک درستی از اینترنت و دلیل وجودش ندارند. درس و برسها هم به سرعت دارن پیش میرن و در کنار درسها باید به فکر نمره زبان و کار تحقیقی هم باشم استاد راهنما هم نصفه نیمه مشخص شده ولی باید ببینیم ظرفیتش رو زیاد خواهند کرد که بتونه ما رو برداره یا نه. دوتا درسامون یکیش استاد باحالی داره اون یکی اما بدون مشکل نیست و امیدوارم آخر ترم نخواد رفتار عجیب غریبی از خودش بروز بده، متاسفانه برخوردش اصلا مناسب شان خودش و دانشجوهاش نیست.  

ولی از دانشگاهش که بگذریم مردمش واقعا آدمای خوبی هستند، آب و هواش هم ثبات نداره مثلا این چند روز آفتابی و عالیه در صورتی که چند روز قبلتر واقعا سرد بود. بازارهاشم حسابی رونق داره و البته قیمتهاشون عجیب غریبه و بعضی جاها حسابی گرونه ولی بعضی جاها متعادل‌تره. 

اینجور که فهمیدم اینجا محرمش پر رونقه و از یکی دو هفته پیش هفته‌خوانی هاشون رو شروع کردن، البته من دقیق نمیدونم چیه ولی از دوستم که همین چند قدم پایین‌تر تو مغازه باباشه و پتوفروشی دارن پرسیدم. 

خوب دیگه همتون رو به خدای بزرگ میسپارم، آهان در ضمن منم فکر کنم برا تاسوعا برم خونه... البته اگر با اون استاد خاصه گیر خاصی پیدا نکنیم