نانوشتهـ‌هایـ یکـ‌انسانـ

یکـ‌انسانـ و یکـ ذهنـ، گاهـ متفاوتـ و گاهیـ آشنا!

نانوشتهـ‌هایـ یکـ‌انسانـ

یکـ‌انسانـ و یکـ ذهنـ، گاهـ متفاوتـ و گاهیـ آشنا!

سریع نوشت

سلام به دوستان گلم

من هفته‌ای که گذشت رو به مسافرت و ثبت‌نام گذروندم، از اونجایی که هنوز تشکیل کلاسها در هفته‌ای که در پیش رو داریم معلوم و مشخص نیست، نمی‌شد برگردم شهرستان و بجاش برگشتم تهران، و از اونجا که لپ تاپم هم فعلا خرابه و باید یه فکری یا برای اون و یا برای خرید لپ تاپ جدید بردارم فعلا دسترسیم به اینترنت نامنظمه.


پس با اجازه فعلا برم، به امید خدا سعی میکنم دفعه بعد مفصلتر بنویسم. اما تا اونوقت به خدا میسپارمتون 

آخرین خبرها!!

آخرین خبرها حاکی از اینه که گویا خداوندگار عالمیان دیشب خط آخر (و قسمت سانسور شده) پست قبلی بنده رو خونده بود و تغییری در زندگی بنده ایجاد کرد و اون اینکه خوب یا بد بالاخره قله آزمون دکترا رو به سلامت فتح کردم و ترم آینده بجای استادی باید در لباس دانشجویی در کلاس درس حاضر بشم. تجربه‌ای جدید در شهری دور و سرد اما با مردمانی خوب 

ترم تابستونی

دو هفته پیش مثل امروز آخرین جلسه کلاس ریاضی رو برگزار کردم و هفته قبل هم مثل فردا امتحان پایان‌ترم بود، و امشب هم نمرات رو ثبت کردم، نتیجه اینکه تجربه‌ای شد که دیگه ترم تابستونی برندارم، فاجعه بود فاجعه... و من الان اصلا حالم خوش نیست چون نمیدونم در این فاجعه مقصرم یا نه؟ واقعا کی این سیستم آموزشیمون میخواد درست بشه... واقعا از تحمل من که خارج شده