متن زیر رو از تلگرام اینجا میگذارم البته در مورد صحتش تحقیق نکردم اما مفهوم خوبی رو که بارها شاید شنیدم گوشزد میکنه:
آقای هیلتون سرایدار یک هتل بود ... و
تمام جوانی و نوجوانیش سرایدار بود
اما الان ٨۴ هتل هیلتون تو دنیا داریم ! او یکی از بزرگترین هتلداران زنجیره ای دنیاست.
حالا هیلتون آدم مسنی شده
تو ی مصاحبه از ایشون سوال میشه :
تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی چی شد که این شدی ؟
جواب میده : "من هتل بازی کردم!"
_آقای هیلتون هتل بازی چیه بگو ما هم به جای خاله بازی هتل بازی کنیم ؟!
در جواب میگه :
تمام اون جوانی و نوجوانی که همه میدونند من سرایدار بودم وکیف مشتریا رو جابجا می کردم و ... اما
شبها که رییس هتلم می رفت خونه
من میرفتم تو اتاقش
لباسامو در میاوردم
لباسای رییس هتل رو می پوشیدم
پشت میزش می نشستم و هتل بازی می کردم !
مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم ...
.
حالا بعضی از ماها تو خلوتمون سرطان بازی می کنیم
بعضی ها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه میرند .
روزی چند بار ورشکست می کنند
روزی چند بار چاقو تو شکمشون می کنند .
رابطه ی زیبا و عاشقانه مون رو تموم شده میبینیم
بچه ها و عزیزانمون رو از دست رفته احساس میکنیم
و خیلی وقتا نقش یه آدم شکست خورده، بی مسئولیت، نالایق، طرد شده، زشت ! و غیردوست داشتنی رو بازی کنیم ...
امیدوارم هر روز نقش ادمهای موفق رو برای خودمون تصویر کنیم.
راستی اینقدر از نوشته قبلیتون گذشت گفتم دیگه می خواید اینجا رو تعطیل کنید.
بله فقط نقش آدمهای موفق و بزرگ رو باید بازی کنیم.
والا اتفاق چند روز پیش به ذهنم رسیده بود که اینجا رو تعطیل کنم بهتر از اینه که اینجور متروکه افتاده...