نانوشتهـ‌هایـ یکـ‌انسانـ

یکـ‌انسانـ و یکـ ذهنـ، گاهـ متفاوتـ و گاهیـ آشنا!

نانوشتهـ‌هایـ یکـ‌انسانـ

یکـ‌انسانـ و یکـ ذهنـ، گاهـ متفاوتـ و گاهیـ آشنا!

من و دندون کَن (۲) و (۳)

خب با کمی تاخیر این ماجرای نوبت‌های بعدی رو میگم:

نوبت دوم رو که پیشش رفتم قرار بود دوتا (سه تا؟) دندون از قسمت جلویی و فک پایین رو پر کنه که این دفعه دیگه ترسم کمتر بود و مثلا برای آمپول تقریبا مطمئن بودم که خوب میزنه و خب همونطور هم بود...

اما اول کارش داشتم با خودم میگفتم که این خداییش خیلی خوبه و توی تجربه‌های قبلیم اون حلقه رو که دکترا میبستن دور دندون نفسی میگرفتن ازم که یهو دیدم بهله گویا این حلقه اصلا مدلش همینه حلقه رو دور دندون میندازن و آی فشار آی فشار یعنی منم که توانایی تصورم خفننننن! اینکه که لثه بدبخت رو که تحت فشار این حلقه تصور میکردم خودش ترسناک‌تر میشد و خب درد هم که داشت... بعدش پر کردنش با این دندونهای حساس من... اوه یعنی همچین مواد رو توی دندون میچپوند و فشار میداد که میگفتم عجیبه که دندونهای پوکیده من توی این فشار نمیترکن :o

ولی اینقدر دیگه کارش تهاجمی بود که حدس میزدم شبش که اثر بیحسی بره کارم زاره که دقیقا هم همینطور شد! :| که خب کمی تحمل کردم و بعدش دیگه دیدم تحمله الکیه رفتم یه مسکن خوردم که خب آروم شد. 


نوبت سوم:

توی نوبت سوم قرار بود دوتا دیگه از دندونها رو از قسمت بالایی لکه گیری کنه... البته از لکه گیری بیشتر بود چون یه ساعتی کار برد و مرحله پر کردنش هم حسابی پرکرد... ولی خب از روزهای قبل کمتر بود.

اما جاتان خالی  این چون ساعت ۹ وقت داده بود و مریض ساعت ۸ نیومده بود به من زنگیده بود که من ساعت ۸:۳۰ رفتم و این کارو شروع کرد، آمپول رو زد و خیلی نگذشته بود رفت سراغ مته بعد شروع کرد که دید من همچین آخ و وای میکنم که فهمید هنوز باید بصبره برای همین کمی بقیه دندونها رو ورنداز کرد و با دندون بعدی شروع کرد که خوشبختانه بی حس بود و بعد وقتی دوباره اومد سراغ این دندون من دیدم هی واااااااای من این یکی گویا بی حس شدنی نیست... بعدش یه جور حس بدیه که نمیدونم حسش کردین یا نه، آدم دندونش رو لایه لایه تصور میکنه که لایه بالایی تراشیدنش کمتر حس میشه و وقتی اون تراشیده میشه لایه تویی تراشیده شدنش بیشتر حس میشه و بعدش آدم حس میکنه که یه لایه دیگه هم در ادامه حتما هست که اگر یهو این لایه دومی مثلا خیلی پوسیدگی داشته باشه و مته یهو به اون لایه احتمالی برسه حتما بر مبنای همین فرمول دردش خیلی خیلی زیاده...

دیگه این تصورات من رو همراه با تجربه کارهای فنی که دارم (درل روی چوب یا ورقه آهنی که سوراخش میکنید و یهو سوراخ که میشه چون درل رو فشار میدادی یهو میره جلو) قاطی کنید ببینید چی میشه 

خب بگذریم دیدم که این داره ادامه میده گفتم حتما یه چیزی میدونه دیگه! و تا جایی که میشه تحملش میکنم دیگه تحملش کردیم تا یه جایی که دیگه دستم رو بالا آوردم که یعنی خیییییییلی درد داره که خب ول کرد و باز رفت سراغ اون یکی دندون و کمی اون رو تراشید و یهو یه مته کلفت‌تر برداشت و یه چیزی گفت که مفهوم نبود ولی حس کردم میگه کمی تحمل کنید که من تو دلم گفتم یا خدااا و با مته کلفته روی همون دندونی که حساس بود یه چند لحظه‌ای با کمی هم زور بیشتر تراشیدن رو ادامه داد و منم نفسم در اومد... یعنی درد داشت هااااا :|

اما خب خوشبختانه ادامه کار و از جمله همون حلقه مذکور در بالا این دفعه درد زیادی نداشت و کلا خوب بود.


آخر کار از دکتره پرسیدم جسارتا اون دندون بیحس نمیشد که تراشیدنش درد داشت؟ گفت نه اون جاش بد بود و نزدیک تاج دندون بود که به عصب نزدیکه و خب حساسه! اینه که من نتیجه گرفتم گویا دردی بود که باید میکشیدیم


خب داستان ما به سر رسید... دکتر گفت بقیه دندونها کشیدنی هستن که گویا فعلا فرصت نشد بهشون برسه... و یه دندون هم موند که گفت اون کار زیاد داره و باید سر فرصت بیای که اونم ول کردیم ببینیم چه میشه کرد.


نظرات 6 + ارسال نظر
پرشکوه جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 10:23 ب.ظ http://parshkooh.persianblog.ir/

سلام
مثل اینکه من زود قضاوت کردم و این دکتر یه کم بهتر از بقیه همکارهاش بوده.

سلام
آره بهتره بگیم یه دکتر متوسطه

مرد کوچک من شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 09:55 ق.ظ http://mardekoochakeman.blogfa.com

سلام
وای امان از دندونپزشکی و مخلفاتش، درست قبل از عید منم پام به این محل وحشت باز شد البته برای چک کردن بیشتر که خدارو شکر مشکل خاصی نداشتم ولی یادمه چند سال قبل وقتی رفته بودم برای پرکردن و کشیدن دندونام به معنای واقعی کلمه پدرم دراومد. تا سه روز بعدش هم درد داشتم
به نظرم زودتر برین برای بقیه اش تا کار بدتر نشده

سلام
«محل وحشت» عاااااااااالی بود
خب خدا رو شکر که مراقبت خوبی از دندونهاتون دارین.
منم دارم به همین سمت پیش میرم ولی خوب طول میکشه کمی

پرشکوه سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1393 ساعت 01:08 ق.ظ http://parshkooh.persianblog.ir/

میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، علی بن ابیطالب (ع) مبارک باد و روز مرد رو تبریک میگم.

ممنونم
همچنین این عید بر شما مبارکــــ

مرد کوچک من یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 09:35 ب.ظ http://mardekoochakeman.blogfa.com

سلام
گمونم سرگرم امتحانات باشی موفق باشید

سلام

مرد کوچک من سه‌شنبه 20 خرداد 1393 ساعت 09:03 ب.ظ http://mardekoochakeman.blogfa.com

سلام
خوبید؟
شما نمیخواین یه دستی به سرو گوش این خونه بکشید؟

سلام مرسی
شما خوبین؟
هییییییییی.... چی بگم والا حسش نمیاد...
ممنون که سر میزنید

mina جمعه 23 خرداد 1393 ساعت 09:59 ب.ظ

ای ترسوووووووووووووووووووووووو


مینای خودمونی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد